.

.

اولین پیام اوباش شیراز به فرمانده جدید ناجا !!!

سردار حسین اشتری کار خود را به عنوان فرمانده جدید نیروی انتظامی آغاز کرد و ازسوی دیگر، در شیراز اوباش با حمله به علی مطهری، شیشه های خودروی وی را خرد کردند، با گاز فلفل باعث اختلال تنفسی اش شدند، به چشم او آسیب رساندند و عجیب تر این که او را به مدت سه ساعت در کلانتری میدان گل سرخ شیراز محاصره کردند!
   نایت اسکین
 خبرگزاری ایرنا: دو رویداد روز گذشته رخ داد که به طرز معنی داری به همدیگر ارتباط دارند: از یک سو، سردار حسین اشتری کار خود را به عنوان فرمانده جدید نیروی انتظامی آغاز کرد و ازسوی دیگر، در شیراز اوباش با حمله به علی مطهری، شیشه های خودروی وی را خرد کردند، با گاز فلفل باعث اختلال تنفسی اش شدند، به چشم او آسیب رساندند و عجیب تر این که او را به مدت سه ساعت در کلانتری میدان گل سرخ شیراز محاصره کردند!

سایت عصر ایران نوشت: قرار بود این نماینده مجلس، در دانشگاه شیراز سخنرانی کند ولی اوباشی که دقیقاً یادآور شعبان بی مخ و دار و دسته اش هستند، به او حمله کردند، به او و ماشین حامل وی آسیب رساندند و وقتی که راننده اش از دست مهاجمان که با موتور دنبالش بودند به داخل کلانتری پناه برد، مهاجمان به مدت سه ساعت این مقر انتظامی را به محاصره خود در آوردند. در نهایت هم به درخواست استاندار، سخنرانی انجام نشد و مطهری به تهران بازگشت!

*اولین پیام اوباش به فرمانده جدید نیروی انتظامی

این ماجرا در اولین روز فرماندهی سردار اشتری را می توان پیام قدرت نمایی اوباش در برابر پلیس در 'دوران جدید ناجا' دانست.

در واقع ، این اتفاق محکی است برای اقتدار نیروی انتظامی در پاسداشت قانون و امنیت شهروندان و در برابر گروه های قانون شکنی که به صورت باندی اداره می شوند.

این موضوع زمانی جدی تر می شود که به یاد بیاوریم اوباش، وقاحت را به آنجا رسانده اند که نه تنها مانع از سخنرانی قانونی یک نماینده مجلس در یک محیط دانشگاهی می شوند، بلکه به او حمله فیزیکی هم می کنند و در خیابان های شهر نیز با موتور به تعقیبش می پردازند و سرانجام کار را به جایی می رسانند که کلانتری را هم به محاصره خود در می آورند!

اولین سؤالی که به ذهن هر انسانی می رسد این است که در تمام این مدت، پلیس شیراز چه می کرده است؟ مگر پلیس وظیفه ای جز حفاظت و حراست از امنیت شهروندان دارد و مگر جز این است که باید با اخلالگران امنیت و برهم زنندگان برنامه های قانونی برخورد کند؟

و اساساً وقتی اوباش موتورسوار در خیابان ها به دنبال خودروی علی مطهری بودند، پلیس دقیقاً در آن زمان چه می کرده است؟ و سرانجام این که بر سر پلیس شیراز چه آمده است که یک عده اوباش توانسته اند کلانتری که مظهر اقتدار پلیس در شهرهاست را به محاصره خود در آورند؟!

سردار فرماندهی ناجا ، در برابر آزمونی جدی قرار گرفته است که نه چندان سخت ، اما بسیار مهم و معنی دار است: این که آیا سردار رسیدگی جدی به وقایع شرم آور شیراز را در دستور کار خود قرار خواهد داد؟

آیا پلیس شیراز در برابر آنچه رخ داده به فرماندهی ارشد ناجا و مردم ایران پاسخگو خواهد بود؟

آیا اوباشی که در روز روشن ، نماینده مردم را کتک زده اند ، ماشین اش را خرد کرده اند، از ابزار غیرقانونی مانند گاز فلفل استفاده کرده اند، برنامه قانونی را به هم زده اند، در خیابان ها تظاهر به قدرت کرده اند ، مقر پلیس را محاصره کرده اند و ... شناسایی، دستگیر ، بازجویی و تحویل دستگاه قضایی خواهند شد؟

نمی شود که یک عده اوباش ، هر چه خواستند بکنند و پلیس هم دست روی دست بگذارد! این انتظار مردم ایران از فرمانده جدید پلیس ایران است که با اقدام قاطع و قانونی در همین ابتدای فرماندهی اش در برابر اوباش، به پیامی که آنها دیروز به پلیس دادند، پاسخ جدی دهد و به آنها بفهماند که دوران توحش ، قانون شکنی ، کتک زدن مردم ، برهم زدن برنامه های قانونی و عربده کشی های خیابانی به پایان رسیده است.

اگر سردار چنین کند، دو دستاورد بسیار ارزشمند خواهد داشت، اول این که بسیاری از حوادث مشابه در آینده رخ نخواهد داد و پلیس و مردم به زحمت نخواهند افتاد و دوم این که اعتبار پلیس که متأسفانه به دلیل وقایع متعدد سال های اخیر آسیب دیده، ترمیم خواهد شد.
امید که دوران فرماندهی سردار اشتری، نه فقط دوران امنیت برای مردم که دوران احیای جایگاه پلیس در ایران نیز باشد.
این گوی و این میدان و این اولین آزمون... .
کد خبر: ۱۸۶۱۶۷
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۳۹۳ -
علی مطهری نماینده مردم تهران توضیحاتی را درباره حمله "اوباش" به وی در شیراز ارائه کرد.
خبرگزاری خانه ملت: علی مطهری نماینده مردم تهران توضیحاتی را درباره حمله "اوباش" به وی در شیراز ارائه کرد.

حدود بیست روز بود که انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز با ارسال دعوتنامه اصرار بر ایراد سخنرانی بنده در آن دانشگاه داشت.

با وجود مشغله زیاد و کارهای عقب‌مانده سرانجام دعوت آنها را برای هفته‌ای که مجلس جلسه علنی نداشت پذیرفتم. آنها مجوز این سخنرانی را هم برای من فکس کردند. موضوع سخنرانی «اسلام و آزادی» بود و بنا داشتم وضعیت افتخارآمیز آزادی تفکر و آزادی بیان در طول تاریخ اسلام و نیز تفاوت نگاه اسلامی و نگاه غربی به مسئله آزادی را تشریح کنم.

ساعت 4.5 بعدازظهر روز دوشنبه 18 اسفند وارد فرودگاه شیراز شدم. طبق معمول چند تن از دانشجویان دعوت‌کننده به استقبال آمدند و از سالن فرودگاه خارج شدیم. دیدم آنها اصرار دارند که با یک تاکسی زردرنگ برویم. ظاهراً متوجه شده بودند که عده‌ای می‌خواهند آسیب برسانند، می‌خواستند خودروی ما شناسایی نشود.

من متوجه ماجرا نبودم و در فکر مطالب سخنرانی بودم. حدود صد متر که جلو آمدیم دیدم عده‌ای بین سی تا چهل نفر روبروی ما هستند و یک نفر خود را روی کاپوت خودرو انداخت. راننده به هر زحمتی بود او را رد کرد ولی کمی جلوتر سنگ و آجر و گوجه‌فرنگی بود که به سمت ما می‌‌آمد. شیشه عقب و شیشه‌های دو طرف خودرو کاملا خرد و پودر شد و ذرات آن به سر و صورت و دست ما پاشید و برخی فرو رفت. گاز فلفل هم سلاح دیگر آنها بود که از نزدیک استفاده کردند و حدود یک دقیقه نفسم بند آمده بود.

اگر یکی از آن ضربات آجر و سنگ به من اصابت کرده بود معلوم نبود که اکنون زنده بودم. ظاهرا به قصد کشتن یا ناقص کردن آمده بودند. راننده به هر ترتیب بود از میان آنها گریخت اما آنها با موتورهای سنگین و یک وانت ما را تعقیب می‌کردند و باز سنگ و اشیاء دیگر و دشنام های ناموسی و کلماتی مانند «حرامزاده» بود که به سمت ما می‌آمد.

راننده ناچار وارد کلانتری 20 گل‌سرخ شیراز شد. ما خیال می‌کردیم الان نیروهای کلانتری این افراد را بازداشت می‌کنند ولی دیدیم هیچ عکس‌العملی نشان ندادند و فقط از ورود آنها به کلانتری جلوگیری کردند.

ظاهراً یک اصل پذیرفته شده بود که این افراد که از تجهیزاتشان مانند موتورهای سنگین و گاز فلفل معلوم بود از چه نهادی دستور گرفته‌اند در این گونه کارها آزادند و کسی حق مزاحمت برای آنها ندارد مگر این که فرد مورد تهاجم از شدت ضربات از دنیا برود.

جالب است که یکی از مقامات ارشد آن کلانتری می‌گفت با وجود فناوری جدید که از داخل خانه هم می‌شود به صورت ویدئو کنفرانس برای دانشجویان صحبت کرد چه اصراری به برگزاری این گونه جلسات است. گفتم من که عشق سخنرانی ندارم، آنها به اصرار دعوت کردند من هم پذیرفتم و اکنون باید به وعده خود وفا کنم.

به رئیس کلانتری گفتم شما به جای تلاش برای لغو سخنرانی، الان که اینها در دسترس شما هستند بازداشتشان کنید تا مجازات شوند. اگر یک بار این کار را بکنید دیگر این رذالت ها تکرار نمی‌شود. گفت ما اطلاعات و عکس همه آنها را داریم، ‌بعدا همه‌شان را بازداشت می‌کنیم؛ و من منتظر بازداشت آنها هستم!

این در حالی بود که می‌گفتند حدود هزار دانشجوی انجمن فرهنگ و سیاست و بسیج دانشجویی و غیره در سالن سخنرانی منتظر ورود من هستند.

یکی از مسئولان امنیتی گفت ما احتمال این وضع را می‌دادیم. گفتم پس چرا تمهیدات لازم را برای حفظ امنیت فراهم نکردید یا لااقل زمانی که در تهران بودم به من اطلاع ندادید؟ امیدم از نیروی انتظامی ناامید شد. به امید مسئولان اجرایی استان بودم که آنها با دستور مناسب، آن اراذل را بازداشت و راه برگزاری مراسم را هموار و اینجانب را تحت‌الحفظ به دانشگاه ببرند.

اما از تماسهایی که گرفته می‌شد فهمیدم که آنها درست برعکس عمل می‌کنند یعنی اولا همت و تصمیم اصلی آنها این است که به هر ترتیب شده آن جلسه سخنرانی دارای مجوز برگزار نشود و ثانیا هیچ کاری به کار مهاجمان نداشتند و آنها برای هر اقدامی آزاد بودند. اینجا بود که شمه‌ای از تدبیر دولت یازدهم را درک کردم.

خلاصه مقامات دولتی و انتظامی همه تلاش می‌کردند که سخنرانی انجام نشود و از آن سو غبار ناراحتی و کدورتی بر دل مهاجمانی که برخی از آنها در اطراف کلانتری بودند ننشیند. سرانجام از طرف استانداری در سالن سخنرانی به دروغ اعلام شد که آقای مطهری به تهران بازگشتند تا جمعیت متفرق شود.

به هرحال بعد از حدود 3 ساعت چون لباسم پر از خاک و گل و غیره شده بود یک دست کت و شلوار آوردند تا لباسم را عوض کنم - و البته آن کت و شلوار را پس خواهم فرستاد - و آنگاه راهی فرودگاه برای بازگشت به تهران شدیم.

در راه بازگشت بی‌اختیار به یاد سخن امام(ره) بودم که فرمود در جمهوری اسلامی حتی کمونیست‌ها آزادند که حرف خود را بزنند، و سخن شهید مطهری که فرمود در جمهوری اسلامی حتی احزاب غیراسلامی می‌توانند فعالیت داشته باشند مشروط به این که با تابلوی خودشان فعالیت کنند، و یاد تأکید دلسوزانه رهبر انقلاب بر کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها افتادم و از جهالت آن افراد و منافقان زیرکی که این جاهلان را ابزار نیل به اهداف خود قرار می‌دهند تأسف خوردم.

به مسئولان استانی و انتظامی شیراز گفتم اگر قرار بر زورآزمایی اجتماعی است بفرمایید تا من هم هوادارانم را به خیابانها فرا بخوانم، در آن صورت این اراذل یک لقمه آنها خواهند بود.

به رئیس جمهور محترم عرض می‌کنم فکری به حال استان فارس بکنند و البته نتیجه بده و بستان در معرفی وزیر کشور به مجلس بهتر از این نمی‌شود و این حوادث نتیجه آن تصمیم غلط است. از دانشجویان محترم دانشگاه شیراز نیز به جای استانداری و نیروی انتظامی فارس عذرخواهی می‌کنم و بدانند که آفتاب پشت ابر نخواهد ماند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.