محتشم
مصرع دیگر به خاطرش نمی رسید... چند روز بر این بگذشت، شبی حضرت مهدی (عجل
الله تعالی فرجه) را در خواب دید که فرمودند: «او در دل است ...مرحوم حاج ملاعلی آقا واعظ تبریزی در شرح حال «محتشم» و قصه ی سرودن ترکیب بند مشهورش، چنین نوشته است:(1) گویند،
چون پسر مولانا محتشم درگذشت، مرثیه ای به جهت او گفت. شبی حضرت علی (علیه
السلام) را در خواب دید. فرمود: «ای محتشم! از برای فرزند خود مرثیه گفتی،
چرا برای قرة العین من نگفتی؟!» صبح بیدار شده، در اندیشه این خواب بود،
که شبی دیگر بار، در خواب دید که فرمود: «مرثیه به جهت فرزندم حسین بگو!»
عرض کرد که فدایت شوم! چه بگویم؟! فرمودند که بگو:
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
بیدار شد مصرع دیگر در خاطرش بود همان ساعت به یُمن توجّه امیرالمؤمنین(علیه السلام) شروع کرد، تا به این مصرع رسید:
«هست از ملال گر چه بری ذات ذوالجلال...»
مصرع دیگر به خاطرش نمی رسید... چند روز بر این بگذشت، شبی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) را در خواب دید که فرمودند:
«او در دل است و هیچ ولی نیست بی ملال!»
غرض
این که شبهه ای در این نیست که مرثیه ی آن مرحوم، قبول جناب حضرت رسول
مختار(صلی الله علیه و آله) است، لهذا این قبولیّت را به هم رسانیده است و
الّا بهتر از این شعر می توان گفت...
چو این آسان گرفتم، می شود ربط سخن حاصل
قبول خاطر دل ها خداداد است، می دانم!
پس
از محتشم کاشانی، بسیاری از شاعران آل الله (علیهم السلام) به اقتفای او
در قالب ترکیب بند، آثار درخشانی در سوگ و عزای اهل بیت، بویژه حضرت ابی
عبداللّه الحسین (علیه السلام) سروده اند که به تعدادی از ایشان اشاره می
شود:
صباحی بیدگلی
(در 14بند) با مطلع:
افتاد شامگه به کنار افق، نگون
خور چون سر بریده ازین تشت واژگون
وصال شیرازی
در سوگ شهادت امام حسین (ع) با مطلع:
این جامه ی سیاه فلک در عزای کیست
وین جِیب چاک گشته صبح از برای کیست؟
در سوگ شهادت امام حسن با مطلع:
ای دل مگو که موسم اندوه شد به سر
ماه محرم به سرآمد مه صفر
وقار شیرازی
با مطلع:
ای دل بنال زار که هنگام ماتم است
وز دیده اشک بار که ماه محرم است
و با مطلع:
باز برآمد هلال ماه محرم
دوره انده رسید و نوبت ماتم
داوری شیرازی
مرثیه درباره ی حضرت رسول (ص) با مطلع:
پیغمبر خدای که بُد رهنمای خلق
بس رنجها که بُرد ز خلق از برای خلق
سروش اصفهانی
با مطلع:
ای دیده خون ببار که ماه محرم است
نزد خدای، دیده گریان مکرّم است
صبای کاشانی
(در 14بند) با مطلع:
باز از افق، هلال محرم شد آشکار
وز غم نشست بر دل پیر و جوان، غبار
محمّد کاظم صبوری
با مطلع:
درای کاروانی سخت با سوز و گداز آید
چو آه آتشینی کز دل پر غصّه باز آید
همای شیرازی
چشمی که در عزای حسین اشکبار نیست
ایمن ز هول محشر و روز شمار نیست
ادیب الممالک
با مطلع:
باد خزان وزید به بستان مصطفی
پژمرد غنچه های گلستان مصطفی
آیت اللّه غروی اصفهانی (کمپانی)
در رثای صدیقه طاهره (ع) با مطلع:
نور حق در ظلمت شب رفت در خاک ای دریغ!
با دلی از خون، لبالب رفت در خاک، ای دریغ!
- در مصائب حضرت امام حسین (ع) با مطلع:
باز این چه آتش است که بر جان عالم است
باز این چه شعله ی غم و اندوه و ماتم است؟
میرزا یحیی مدرس اصفهانی
با مطلع:
ای مبتلای غم که جهان مبتلای توست
پیر و جوان، شکسته دل اندر عزای توست
جیحون یزدی
- در عزیمت خامس آل عبا، با مطلع:
شاه لاهوت گذر، خسرو ناسوت گذار
گشت چون بی کس و شد بر زِبَر اسب، سوار
- در رثای شهادت حضرت امام حسین(ع)
شاها تو بدین قدرت بر صبر که گفتت پاس
چون نزد برادر رفت بر رخصت کین، عباس
- در رثای شهادت حضرت علی اصغر (ع):
ای حرم کعبه ات ز حلقه به گوشان
وی دل دانای تو زبان خموشان
جلال الدین همایی (سنا)
با مطلع:
از آسمان هلال محرم چو شد برون
رفت از دل زمین و زمان، طاقت و سکون
امیری فیروزکوهی
با مطلع:
جان ها فدای آن که به جان شد فدای غیر
بیگانه شد ز خود که شود آشنای غیر
غلامرضا سازگار
در مدح حضرت اباالفضل (ع) با مطلع:
ای سرو همیشه راست قامت
وی سایه ی قامتت قیامت
در مدح حضرت علی اصغر (ع) با مطلع:
یم عشق و وفا را گوهر آمد
سپهر سرخ خون را اختر آمد
در مرثیه ی شهادت حضرت علی اصغر(ع) با مطلع:
تو را دادند از پیکان به جای شیر، آب اصغر
عطش طی شد تلظّی نه، تبسم کن بخواب اصغر!
در شرح مصائب حضرت زینب (ع) با مطلع:
گواهی می دهد چشم تر من
که گردون ریخت خون در ساغر من
در مدح حضرت امام صادق (ع) با مطلع:
ای ثنای تو بر زبان همه
وی کلام تو حرز جان همه
در مدح حضرت امام رضا (ع) با مطلع:
چه غم گر گنه کار و نامه سیاهم
علی بن موسی الرضا داد راهم