ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ترس، یک واکنش روان شناختی ناگهانی نسبت به مسائلی است که با آن ها روبه رو می شویم و البته مشخص است یعنی منبع آن برای همه مشخص است.
آسیب ها و مشکلات روان شناختی شایع دانش آموزان - بخش پنجم
- ترسترس
ترس،
یک واکنش روان شناختی ناگهانی نسبت به مسائلی است که با آن ها روبه رو می
شویم و
البته مشخص
است
یعنی منبع آن برای همه مشخص است. پس فرق ترس با اضطراب این است که در ترس، منبع
شناخته شده داریم اما در اضطراب، منبع، ناشناخته است.
ترس
در کودکان شیوع بیشتری دارد که علائم ترس می تواند ناشی
از ناخن جویدن، خشک شدن دهان، لرزش، نگرانی، دلواپسی و ... باشد.
دلایل روان شناختی ترس
در خانواده:
- یک عامل مهم ترس،
نوع روابط درون خانوادگی است. بچه ها زمانی دچار ترس می شوند که والدین در
درون منزل، رفتارهای تهاجمی و تهدید آمیز داشته باشند؛ اگر رفتارها، ملایم نباشد،
طبیعی است که بچه ها دچار ترس و به عبارتی بعدا نگرانی های شدید می شوند.
- از
جمله دلایل دیگر مربوط به ترس، از دست دادن امنیت یا جایگاه است. این ترس ها،
ترس هایی است که حالت مشکل به خود می گیرند وگرنه طبیعی است که همه افراد ترس را
تجربه می کنند. این که افراد از امنیت خودشان می ترسند و دست به رفتارهای واکنشی و
مکانیزم های دفاعی می زنند، به این دلیل است که فکر می کنند در منزل با آمدن فرزند
بعدی، جایگاه شان متزلزل می شود.
در مدرسه:
در
مدرسه نیز ترس ها ناشی از تکالیفی
است که به آن ها داده می شود؛ تکالیف
اضافه، نحوه تعامل معلم با دانش آموز؛ مثلا فرض کنید معلم یک برخورد خشن
را با دانش آموزی دارد یا اینکه معلم تهدیدی را انجام می دهد مبنی بر اینکه اگر
درس های خود را انجام ندهید، انضباط شما را صفر می دهم یا اینکه در مدرسه، دانش
آموز به دفتر و یا معاون انضباطی ارجاع داده می شود. دادن تکالیف دشوار می تواند
منبع ترس برای دانش آموزان باشد. وقتی منبع ترس برای بچه ها ایجاد شود، طبیعی است
که باید نگاهی به زمینه ها و بسترهای اجتماعی داشته باشیم یعنی ترس ها به خودی خود
یک رابطه قائم ندارند بلکه در یک پیوستگی به سر می برند؛ مثلا فرض کنید دانش آموزی
که با صدای رعد و برق، می ترسد یا این که یک اتفاق نابهنگام در محیط زندگی ایجاد
می شود، یا جنگی اتفاق افتاده، یا دزدی یا درگیری انجام شده؛ این ها می تواند
بسترهایی باشند که به صورت دورانی به هم کمک کنند که دانش آموزان در محیط خانواده،
اجتماع و مدرسه دچار ترس شوند.
علائم ترس
2
ترس
می تواند همراه خود شب ادراری، ناخن جویدن داشته باشد، می تواند
مشغولیت های ذهنی زیادی را ایجاد کند، می تواند خشک شدن دهان بچه ها را همراه داشته باشد و عوامل و مسائل زیاد دیگری
که طبیعی است در سنین کودکی و نوجوانی زیاد است.
ترس های مربوط به تکالیف رشدی
بعضی
مواقع ترس بچه ها معطوف به خودشان است؛ یعنی ترس هایی که مربوط به تکالیف رشدی بچه ها می شود مثلا تکالیفی
که به گذر از هر مرحله مربوط می شود؛ مثلا بچه ای که در دوران کودکی قرار دارد و باید
وارد دوره نوجوانی شود، با کشمکش هایی روبه روست مثلا ترس از دست دادن محبت والدین
به خاطر استقلالی که دارد به دست می آورد یا فشاری که از بابت گذراندن دوران بلوغ
خودش دارد یا قضاوت هایی که به واسطه رشد
اخلاقی دارد، باید پشت سر بگذارد، وارد مرحله انصاف شود و تصمیم گیری های
درستی بگیرد؛ این ها اتفاقاتی است که بچه ها را با ترس روبه رو می کند پس به عبارتی
گذر در هر مرحله چه در بلوغ، چه در قضاوت های اخلاقی، چه موارد مربوط به دوره
رشدی، چه بحران های منتج به دوست یابی، همه می تواند منبع ترس باشد. مثلا در دوست
یابی، بچه ها به شدت این ترس و نگرانی را دارند که اگر در جمع اظهار نظری کنند،
این اظهار نظر باعث شود که از گروه طرد شوند یا این که ممکن است در گروه با توجه
به تیپ شخصیتی که دارند، به عنوان رهبر پذیرفته نشوند یا ممکن است بچه ها مجبور
شوند برای اینکه بتوانند به همنوایی درست برسند برای اینکه بتوانند جامعه پذیری
شان را درست انجام دهند، باید با
ترس
هایی که نتیجه تعارض بین خواسته های درونی شان و خواسته های اجتماعی شان است، روبه
رو شوند. این ها اتفاقاتی است که در این مرحله است.
بهترین کمک به بچه ها برای عبور از این مراحل:
- اول از همه این
است که بچه ها را با وظایف رشدی و بحران
های همراه با آن آشنا کنیم
- در
مرحله بعدی، یک وضعیت حمایتی در مدرسه
ایجاد کنیم یعنی مدیر، معلم یا مشاور در مدرسه با تشکیل گروه های متعددی که می
تواند علمی، هنری، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی باشد، دانش آموزان را به این که بتوانند
از اضطراب و ترس هایشان کم کنند، نزدیک کنند. اینکه به صورت فردی و گروهی به دانش آموزان
مشاوره بدهیم برای اینکه بتوانند با انعطاف بیشتری نسبت به وظایف خودشان کنار
بیایند یا اینکه معلمان را آشنا کنیم به این که تکالیفی را که ارائه می کنند،
دشوار نباشد و تکالیفی بالاتر از توان دانش آموزان ارائه نکنند و در نهایت دانش
آموزان را با توجه به ظرفیت خودشان یعنی هر دانش آموزی ظرفیت مربوط به خود را دارد؛ متناسب با آن ظرفیت، از
آنها کار خواسته شود و مسائل عاطفی انتظار داشته باشیم و خانواده را فراموش کنیم
یعنی خانواده را به عنوان یک بستر که می تواند در آن سیکل دورانی به ما کمک زیادی
کند، باید مد نظر قرار دهیم یعنی دوست داشتن و دوست داشته شدن را از طریق خانواده
گسترش دهیم و سعی کنیم دانش آموزان را بدون قید و شرط بپذیرند یعنی هیچ آیتم
ارزیابی عاطفی قرار ندهیم یعنی نگوییم اگر این کار را انجام ندهید، شمار را دوست
نداریم و دوست داشته نخواهید شد یا اگر چنان
نمره
ای نگیرید، تو را قبول نخواهیم کرد و ...