ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًا ﴿۹﴾ إِذْ أَوَى الْفِتْیَةُ إِلَى الْکَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَةً وَهَیِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا ﴿۱۰﴾ فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَدًا ﴿۱۱﴾ ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا ﴿۱۲﴾ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى ﴿۱۳﴾ وَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَن نَّدْعُوَ مِن دُونِهِ إِلَهًا لَقَدْ قُلْنَا إِذًا شَطَطًا ﴿۱۴﴾ هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَّوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا ﴿۱۵﴾
از نگاه علامه طباطبایى در تفسیر المیزان قصه هاى قرآن حاوى حوادثى از گذشته است که ذکر آنها مى تواند وسیله هدایت انسان باشد . به همین روى بسا قسمت هاى یک قصه در مواضع مختلف قرآن پراکنده شده است .
روش علامه در بیان داستانهاى قرآن چنین است که آیات پراکنده مربوط را گردآورى مى کند و صورت کامل آنها را ارایه می نماید . نیز چنانچه در روایات اطلاعاتى درباره داستانها آمده باشد و با قرآن و عقل و طبع سلیم مخالفتى نداشته باشد، نقل آنها را بى اشکال مى شمارد .
ادامه مطلب ...
مردی نزد ابراهیم بن ادهم آمد و گفت:
استاد! دلم شوق گناه دارد… از برای خدا مرا نصیحتی کن.
ابراهیم بدو گفت:
اگر دلت خواست گناه کنی، هیچ اشکالی ندارد. بکن! اما به پنچ شرط:..
آن مرد گفت:
چه شرطی!
ابراهیم گفت:
اگر خواستی گناه کنی، در جایی پنهان شو که کسی تو را نبیند!
آن مرد گفت:
پناه بر خدا… چگونه از او پنهان شوم… هیچ چیز بر خدا پنهان نمیماند!ابراهیم فرمودند:
ادامه مطلب ...
داستان و ماجرای قوم اُخدود
اُخدود بمعنی شکاف بزرگ در زمین است و اصحاب اُخدود قوم جبار و ستمگری بودند در سرزمین نجران ( یمن امروزی) که مسیحیان واقعی را در گودالهای بزرگی از آتش می اندانختند تا از دین خود دست بردارند و به دین یهود در آیند.
داستان این قوم در سوره بروج آیات 4 الی 8 بیان شده است.