.

.

داستان عبرآموز برصیصای عابد(دام شیطان)

داستان عابدان بد نام تاریخ

«کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ٭ فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ(سوره حشر (59)، آیات 16 ـ 17.)
کار آنان به سان شیطان که به انسان گفت: کافر شو (تا تو را کمک کنم) وقتی کافر شد، گفت من از تو بیزارم من از خدای جهانیان می‌ترسم. سرانجام کارشان این شد که هر دو در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود، این است سزای ستمگران».


آدمی اگر عابدترین خلق روزگار باشد، بایستی همواره مراقب نفس سرکش و بد لگام باشد که پیوسته انسان را به پرتگاه هلاکت می کشاند.

نمونه روشن آن، ابلیس سیه روی است که بنا به روایتی از علی علیه السلام، شش هزار سال خدای را پرستش نمود اما عاقبت با حسد بردن بر آدمی، گرفتار نخوت و کبر گردید و کارنامه سفید گذشته‌اش را سیاه و سرنوشت تاریک آینده‌اش را تباه ساخت. بلعم باعورا، نمونه دیگری است که بنا به نقلی، به پایه و رتبتی رسیده  بود که اسم اعظم خدا را می‌دانست و با این اسم، کرامت‌ها از وی سر می‌زد. اما عاقبت در بند شیطان گرفتار آمد و از راه راست بیرون شد. برصیصای عابد-که در نوشتار حاضر بیشتر از آن سخن خواهد رفت، نمونه سومی است که داستان آن، به گونه‌ای خاص در قرآن کریم مورد اشاره واقع شده است. در زیر حکایت وی به اختصار از منظر قرآن روایت شده است.

 

 برگرفته از تفسیر مفسرین معروف قرآنی

"برصیصا" را برخی در لغت برگرفته از «صیصا» در زبان آرامی می‌دانند که به معنای سینه بند یا کاکل‌های کلاه اسقف اعظم که یادآور برترین مقام کلیساست، می‌باشد و در اصطلاح راهبی عابد و زاهد بود که در دام شیطان گرفتار گشت و بد فرجام شد.


برصیصا از قوم بنی اسرائیل بوده که عمری به پرستش خداوند و بندگی او سپری کرد و در پرتو ریاضت و یکتاپرستی و عبادت به مقامی رسیده بود که خداوند دعای او را در حق بیماران و دیوانگان و درماندگان مستجاب می‌کرد و خواسته‌اش را برآورده می‌نمود، مردم نزد او می‌آمدند و او به رایشان دعا می‌کرد و شفای آنان را از خدا می‌خواست و خدا نیز شفا می‌بخشید.

 

یادکرد قرآن از برصیصا:

نام و سرگذشت برصیصا به طور مستقیم در قرآن نیامده است؛ ولی آیات اول تا هجدهم سوره‌ی شریفه‌ی حشر به این مطلب اشاره دارد، به این صورت که این آیات سرگذشت طایفه یهود بنی نضیر را بازگو می‌کند که در اثر پیمان شکنی، (بدون جنگک و خونریزی) از مدینه رانده شدند  و سخن از منافقانی است که به بنی نضیر قول مساعدت می‌دهند و آن‌ها را علیه پیامبر اسلام (ص) تحریک می‌کنند، اما هرگز به این قول‌های دروغین عمل نمی‌کنند، در ادامه قرآن کریم درباره‌ی منافقان تشبیهی به کار می‌برد و می‌فرماید: «کَمَثَلِ الشَّیطانِ اِذْ قالَ لِلاِنسانِ اکْفُرْ فَلمّا کَفَرَ قالَ اِنّی بَریءٌ مِنکَ اِنّی اَخافُ اللهَ رَبّ الْعالمینَ»

«کار آن‌ها همچون شیطانی است که به انسان گفت: کافر شود تا مشکلات تو را حل کنم. اما هنگامی که کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است، بیم دارم»


در اینکه منظور از "انسان" در این آیه کیست در میان مفسران اختلاف است، اکثر آن‌ها، آن را جنس انسان می‌دانند که شیطان انسانی را به سوی کفر دعوت می‌کند، زیبایی‌های دنیا را در نظرش زینت می‌دهد و او را گرفتار کفر می‌سازد و سرانجام او را با همان رها می‌سازد.

  برخی قائلند، آیه در مورد کفار جنگ بدر نازل شده است، اما اغلب مفسران برصیصای عابد را مصداق بارز انسان در این آیه می‌دانند.

«کار آن‌ها همچون شیطانی است که به انسان گفت: کافر شود تا مشکلات تو را حل کنم. اما هنگامی که کافر شد، گفت: من از تو بیزارم، من از خداوندی که پروردگار عالمیان است، بیم دارم»

داستان حیرت انگیز برصیصای عابد:

شیطان

راهب بنی اسرائیل در اثر عبادات طولانی به نقلی مستجاب الدعوه بود اما شیطان سال‌ها در پی فریب او بود، روزی زنی که به جنون مبتلا شده بود را به نزد وی می‌آورند تا او را شفا دهد از برصیصا می‌خواهند زن را نزد خود نگاه دارد، ابتدا امتناع می‌کند ولی با اصرار برادران آن زن، می‌پذیرد تا نزد او بماند.

شیطان راهب را وسوسه کرده و جمال زن را در نظرش زیبا جلوه می‌دهد و برصیصا به او تجاوز می‌کند، بار دیگر شیطان به او القا می‌کند برای فرار از رسوایی، زن را بکشد و او را مدفون سازد، راهب در پی آن خیانت، چنین جنایتی هم مرتکب می‌شود.

راز این رسوایی آشکار می‌شود و برصیصا را به صلیب یا به دار می‌کشند در بالای چوبه‌ی دار شیطان بار دیگر دست به گمراهی او می‌زند و از نقش اصلی خود در رقم خوردن این سرنوشت خبر می‌دهد و از او می‌خواهد اگر در برابرش سجده کند، او را رهایی بخشد، گویند راهب در همان حال با اشاره بر او سجده می‌کند و کافر می‌شود شیطان نیز از وی بیزاری جسته و او را رها می‌کند و برصیصای راهب در حالت کفر از دنیا می‌رود.


این داستان با شرحی مفصل‌تر و با جزئیاتی متفاوت در روایات نقل شده است، نام برصیصا در کنار نام ابلیس و بلعم باعورا یاد می‌شود که هر سه به رغم پیشینه‌ی درخشان در عبادت و بندگی، سرانجامشان تباه می‌شود.



نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.