.

.

اربعین ابا عبدالله الحسین تسلیت باد



پرسش: چرا برای امام حسین (ع) اربعین می گیرند ولی برای بقیه ائمه اطهار (ع) اربعین نمی گیرند؟

نایت اسکین

پاسخ: به طور کلی باید گفت عزاداری امام حسین (علیه السلام) با سایر امامان تفاوت دارد و این به دلیل گستره‌ی کمی و کیفی واقعه ‌ی عاشوراست. وضعیت خاص جهان اسلام و مسلمانان، حالات حاکمان مسلمان و ظلم های آنان، تحقیر امت اسلامی، تشدید ظلم علیه شیعیان، فراموشی آموزه‌هایی چون امر به معروف و نهی از منکر، شیوع بدعتها و ... از یک سو و موقعیت ویژه‌ی ابا عبدالله الحسین (ع) از جهت مظلومیت و تنهایی و نوع جنگ و برخورد فیزیکی با آن حضرت و اهل و عیال ایشان، درسهای تربیتی، اجتماعی‌، سیاسی ، فرهنگی و دینی آن از سوی دیگر همه و همه شکل خاصی به این حادثه داده که باعث شده که پیامبر اکرم (ص) و حضرت زهرا و تمام ائمه‌ی اطهار، بر احیای عزاداری آن حضرت تأکید فراوان داشته باشند.

  این تأکید به عزادارى بر حضرت سیدالشهدا(ع) به خاطر فلسفه‏ هاى سازنده و تربیتى متعدد آن است، از جمله:

 1- زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینى

 2- الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى

 3- پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین

 4- اقامه مجالس دینى در سطح وسیع و آشنا شدن توده‏ها با معارف دینى

 5- پالایش روح و تزکیه نفس

6- اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و...

شاید از وجوهی که برای برگزاری روز اربعین برای سیدالشهدا (ع) از سال 61 هجرت و از آن زمان تا حال که شیعه بر این امر همیشه قیام و اقدام کرده و آن را زنده نگه داشته است، آن است که برای سیدالشهدا (ع) زمین و آسمان تا چهل روز گریه کرده است؛ چنان که جناب زراره بن اعین (ره) که از اکابر اصحاب اهل بیت و فقهای شیعه امامیه است، از حضرت امام صادق (ع) روایتی نقل کرده به این عبارت که: "قال ابوعبدالله(ع): یا زراره! إن السماء بکت علی الحسین (ع) أربعین صباحا بالدم، و إن الأرض بکت علیه أربعین صباحا بالسواد، و إن الشمس بکث اربعین صباحا بالکسوف والحمره، و إن الملائکه بکت علیه أربعین صباحا و... الحدیث."("کامل الزیاره"، ص 81 و "مستدرک الوسائل"، ج 2، ص 215)

 از این حدیث شریف که در یکی از کتب معتبر حدیث شیعه کامل الزیاره نقل شده استفاده می شود که بکاء آسمان و زمین و ملائکه و آفتاب بر سیدالشهدا تا چهل روز طول کشیده است. شاید انتقال همین معنا از سوی اهل بیت این سنت را در میان مردم ایجاد کرده است.

 رسیدن کاروان اسیران در سفر بازگشت به صحرای کربلا در چهلم شهادت آن حضرت، و عزاداری معروفی که شد، به همراه زیارت اربعین در این مسئله دخالت داشته است.

 عزاداری برای سید الشهدا به طور خاص از سوی اهل بیت (ع) تأکید شده است و اساساً نباید آن را با سایر عزاداری ها مقایسه کرد.

این اهمیت به ماهیت پیامی باز می گردد که این قیام داشته است.

 چرا در مورد اربعین حسینی اختلاف فاحشی وجود دارد؟ برخی می‏پذیرند، برخی در زمان آن اختلاف دارند و برخی دیگر اصل آن را انکار می‏کنند؛ در حالیکه برخی از احادیث بدان و ارزش آن اشاره دارد و حتی زیارتی به این عنوان نیز روایت شده است؟ این اختلافات چگونه قابل توجیه است؟

پاسخ:

اینکه برخی اصل اربعین را انکار کنند، چنین نیست و عمده اختلافی که وجود دارد، این است که اهل بیت علیهم‏السلام، در اربعین سال 61 - یعنی بیستم ماه صفر - در کربلا بودند، و یا اربعین سال 62؟

اقوال متعددی است که به اختصار نقل می‏کنیم:

1 - اهل بیت علیهم‏السلام در همان سال 61 و بعد از مراجعت از شام، روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند. این قول تاریخ حبیب السیر، آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، الملهوف سید بن طاووس و مثیر الاحزان ابن‏نما و نیز بعضی دیگر است.

2 - اهل بیت علیهم‏السلام قبل از رفتن به شام، روز بیستم صفر از کربلا عبور کرده‏اند؛ که قول ناسخ التواریخ است و احتمال بعیدی به نظر می‏رسد.

3 - اهل بیت علیهم‏السلام در سال 62، یعنی یکسال بعد، در روز بیستم صفر به کربلا آمده‏اند.

در قمقام زخام می‏خوانیم: ورود اهل بیت علیهم‏السلام در اربعین سال 61 مشکل، بلکه خلاف عقل است؛ زیرا امام حسین علیه‏السلام در روز عاشورا به شهادت رسید و عمرسعد برای دفن کشتگان خود در آنجا توقف و روز یازدهم به کوفه حرکت کرد. چند روز هم در کوفه معطل ماندند. سپس از یزید دستور رسید که اهل حرم را به دمشق اعزام دارد؛ که عبیدالله از راه حران و جزیره و حلب کاروان را به شام فرستاد که مسافت دوری است. به روایتی تا شش ماه اهل بیت علیهم‏السلام را نگهداشتند تا آتش غضب یزید خاموش شد. بعد از مطمئن شدن از عدم شورش مردم، یزید موافقت کرد که امام سجاد علیه‏السلام به مدینه بازگردد و اینهمه وقایع نمی‏تواند در چهل روز صورت گرفته باشد. پس قطعا سال ورود اهل بیت علیهم‏السلام به کربلا، در سال 62 بوده است. 1

لکن از این مقدمات نمی‏توان نتیجه گرفت که اهل بیت علیهم‏السلام، در سال 62 به کربلا آمده‏اند؛ زیرا نگهداشتن اهل بیت علیهم‏السلام در کوفه به مدت زیاد، قطعی نیست. با توجه به اینکه عده‏ی زیادی ورود اهل بیت علیهم‏السلام را در روز اول صفر ذکر کرده‏اند. مضافا بر اینکه مرحوم شهید قاضی طباطبائی رضی الله عنه در کتاب خود 2 تمام ایرادات مبنی بر آمدن اهل بیت علیهم‏السلام در سال 61 را پاسخ داده است. بنابراین به صرف استبعاد نمی‏توان به نتیجه‏ی قطعی رسید و آمدن اهل بیت علیهم‏السلام را به کربلا در اربعین اول انکار کرد.

اهل بیت علیهم‏السلام در همان سال 61 و بعد از مراجعت از شام، روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند. این قول تاریخ حبیب السیر، آثار الباقیه ابوریحان بیرونی، الملهوف سید بن طاووس و مثیر الاحزان ابن‏نما و نیز بعضی دیگر است
اربعین حسینی

4 - اهل بیت علیهم‏السلام ابتداٌ به مدینه رفته و از مدینه عازم کربلا شدند و سر مقدس امام را نیز در این سفر با خود داشتند؛ اما نه در اربعین سال 61، بلکه پس از مراجعت به مدینه، عازم کربلا شدند. ابن‏جوزی از هشام و بعضی دیگر نقل کرده است که: سر مقدس امام حسین علیه‏السلام با اسیران به مدینه آورده شد و سپس به کربلا حمل گردیده و به بدن امام ملحق شده است. 3 ولی در این نقل نیامده است که سر مقدس امام توسط چه کسی به کربلا حمل شده و آیا اهل بیت علیهم‏السلام همراه سر مقدس به کربلا آمده‏اند یا تنها سرها به کربلا فرستاده شده و به بدنها ملحق شده است؟

برخی هم گفته‏اند که امکان دارد اهل بیت علیهم‏السلام اول به مدینه رفته و بعد به کربلا آمده باشند، ولی نه در روز بیستم صفر، که اربعین باشد؛ زیرا جابر بن عبدالله انصاری هم از حجاز آمده بود و رسیدن خبر به حجاز و حرکت جابر از آنجا، قهرا زمانی بیش از چهل روز را می‏طلبد؛ مگر اینکه بگوییم جابر از مدینه نیامده و از کوفه و یا شهر دیگری عازم کربلا شده بود. 4 که این قول با تصریح بزرگانی چون ابن‏طاووس، ابن‏نما، شیخ بهائی و عده‏ی دیگری که آمدن جابر را در روز اربعین و بیستم صفر می‏دانند، منافات دارد.

با این مقدمات، قول بهتر آن است که اهل بیت علیهم‏السلام در همان سال 61 پس از مراجعت از شام و روز بیستم صفر به کربلا وارد شدند. 5

در مورد زیارت اربعین نیز باید گفت: اربعین چهلمین روز شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش است و گرامیداشت خاطره‏ی شهید و احیاء اربعین وی، زنده نگهداشتن نام و یاد و راه اوست، و زیارت یکی از راههای یاد و احیاء خاطره است. زیارت امام حسین بویژه در روز بیستم ماه صفر که اربعین آن حضرت است، فضیلت بسیار دارد. متن زیارت اربعین از طریق صفوان جمال از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است. زیارت دیگری نیز هست که جابر بن عبدالله انصاری در این روز خوانده است و متن زیارت بعنوان زیارتنامه‏ی آن امام، در نیمه‏ی ماه رجب نقل شده است. 6

 

خلاصه‏ ی اشکالات پیرامون اربعین سال 61 و پاسخ به آنها

ما بجز کتاب مرحوم شهید قاضی طباطبائی رضی الله عنه، اثر دیگری که پیرامون اربعین حسینی مستقلا نگارش شده و تفصیلا جوانب آن را بررسی کند، نیافتیم و لذا با توجه به دلائل مستند و متعدد آن شهید بزرگوار، کتاب ایشان را مبنای بررسی اربعین قرار دادیم.

شهید قاضی طباطبائی رضی الله عنه در کتاب خود که پیرامون اربعین نگاشته است، مفصلا اشکالاتی را که پیرامون این موضوع - آمدن اهل بیت علیهم‏السلام در بیستم ماه صفر سال 61 هجری - مطرح شده را پاسخ گفته‏اند؛ بعنوان نمونه ثابت می‏کنند قولی که اهل بیت علیهم‏السلام یک ماه در شام مانده باشند و بعد راهی کربلا شده باشند، - آنطور که برخی بر این گمانند - مدرکی ندارد و صحیح نیست؛ چرا که نه ناقل آن و نه روایت آن مشخص نیستند و سید ابن طاووس رضی الله عنه در اقبال آنرا فقط نقل کرده، منتها نه بطور مشخص، بلکه به شکل احتمال بیان شده و لذا قابل استناد و اعتماد نیست. 7

اربعین چهلمین روز شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش است و گرامیداشت خاطره‏ی شهید و احیاء اربعین وی، زنده نگهداشتن نام و یاد و راه اوست، و زیارت یکی از راههای یاد و احیاء خاطره است. زیارت امام حسین بویژه در روز بیستم ماه صفر که اربعین آن حضرت است، فضیلت بسیار دارد

دلایلی برای نفی اربعین در سال 61 هجری گفته‏اند و عمده‏ی آنها را محدث حاج میرزا حسین نوری رضی الله عنه در کتاب لؤلؤ مرجان آورده است؛ که پاسخ آنها را مرحوم شهید آیت الله قاضی طباطبائی رضی الله عنه بطور مفصل بیان می‏کنند، که برای نمونه با اختصار مواردی را ذکر می‏کنیم:

مسافت طولانی و زمان اندک ناسازگاراست.

مسافت طولانی و زمان اندک ناسازگار است.

پاسخ:

عمده دلیلی که برای نفی اربعین در سال 61 ذکر می‏کنند، همین مسأله است. به نظر آقای قاضی رضی الله عنه شواهدی بر طول کشیدن راه طی شده از شام به عراق نداریم و بلکه خلاف این ادعا ثابت است. ایشان در کتاب خود ثابت می‏کنند که در ظرف یک هفته از شام به عراق و کوفه می‏آمدند و قاصد در مدت یک هفته از عراق به مدینه و بالعکس طی مسیر می‏کرده است؛ که نمونه‏ی آن شواهد را بعضا نقل می‏کنیم:

أ: روایت هارون الرشید عباسی که هلال ماه ذی‏الحجة را در عراق می‏دید و خود را جهت انجام اعمال حج به مکه می‏رساند. 8

اربعین

ب: روایتی که شیخ مفید رضی الله عنه نقل کرده مبنی بر اینکه خیران اسباطی به خدمت امام هادی علیه‏السلام آمد. خود به امام می‏گوید که فاصله‏ی آمدن من از عراق به مدینه، ده روز بوده است. 9

ج: روایتی که آمدن مالک اشتر از مدینه به کوفه را ذکر کرده است؛ که در کمتر از مدت ده روز صورت گرفته است. 10

د: روایتی از یحیی بن هرثمه نقل شده است که می‏گوید: میان ما و عراق ده روز فاصله است. 11

و: روایتی که جنگ دوران ابوبکر با رومیان را نقل می‏کند؛ که خالد بن ولید با آنهمه لشکر، در ظرف هشت روز خود را به مسلمین در جبهه‏ی جنگ با روم رسانید. 12

ه: در قرة العین نقل است که مروان، عامر بن ربیعه را با 100000 نفر از شام، برای جنگ با مختار حرکت داد و عامر و لشکریانش در مدت ده روز به کوفه رسیدند. 13

ر: جریان رسیدن خبر مرگ معاویة بن ابوسفیان به میثم تمار در روز جمعه در شط فرات؛ که گفته شده روز جمعه‏ی گذشته یعنی هشت روز قبل، این واقعه رخ داده و معلوم است که قاصد این خبر، از مدینه به عراق و کوفه می‏آمده است. " 14 ".

موارد فوق اندک روایاتی بود که در اثبات آمدن اهل بیت علیهم‏السلام از شام به کربلا در مدت ده روز یا کمتر صورت گرفته و این قول که بیستم ماه صفر در کربلا بوده‏اند و این واقعه در همان سال 61 رخ داده است، ثابت می‏شود.

برخی از مورخین اشاره ای به اربعین اول نکرده اند

برخی مورخین در مقاتل اشاره به قصه آمدن اسراء به کربلا در اربعین اول نکرده اند، من جمله شیخ مفید رضی الله عنه.

پاسخ:

اولا واضح است که اگر کسی مطلبی را نقل نکرد، دلیل بر عدم وقوع آن نیست.

ثانیا و نیز اگر نکرده‏اند، دلیل بر انکار اربعین در سال 61 نیست. 15

جابر بن عبدالله انصاری اهل بیت را در آن روز درک نکرده است

اینکه بنابر نقل کتاب «بشارة المصطفی» از عماد الدین ابوالقاسم طبیر آملی، جابر بن عبدالله انصاری اهل بیت علیهم السلام را در آن روز درک نکرده است.

پاسخ:

نسخه‏ ی آن کتاب که از بشارة المصطفی این قول نقل شده است، ناقص بوده و مورد اعتماد نیست. دیگر آنکه، بسیاری از مقاتل آن را ذکر کرده‏اند و از مشهورات واقعه‏ی کربلاست و با نقل یک مقتل، نمی‏توان آن را رد نمود. 16

عبور اهل بیت از کوفه به شام، از راه سلطانی بوده است

عبور اهل بیت از کوفه به شام، از راه سلطانی بوده است؛ یعنی آنان از راه تکریت، موصل، نصیبین و حلب رد شده‏اند؛ لذا مدت بسیاری طول می‏کشیده تا به شام برسند.

پاسخ:

اربعین

این قول نیز مورد قبول و اعتنا نیست؛ چرا که بر خلاف بسیاری از نقلهای دیگر است که در مقاتل و اسناد تاریخی آمده است. 17

با وجود امام سجاد، چرا جابر اولین زائر اربعین شمرده شده است.

اگر جابر و امام سجاد علیه السلام در یک زمان به کربلا رسیده‏اند، پس چرا جابر اولین زائر شمرده شده است و حالیکه امام سجاد علیه السلام منزلتی از او دارد.

پاسخ:

ممکن است جابر قبل از آمدن اهل بیت علیهم‏السلام و کاروان اسراء به زیارت رفته باشد و بعد از زیارت او و همراهانش - غلامش و عطیه - کاروان رسیده باشد. 18
یزید، نعمان را مأمور رساندن اهل بیت علیهم‏السلام کرد و برای جلوگیری از رسوایی بیشتر خود، گفته بود که ملاحظه‏ی آنان را بکند و به درخواستهای آنان پاسخ دهد و از اذیت و آزار آنها خودداری نماید و این نقل معروف و مشهور مورخین است

یزید اجازه ی رفتن اهل بیت به کربلا را نداد

یزید اجازه نمی‏داد کاروان اسراء به راحتی به کربلا بروند و در رفتن به مدینه تأخیر داشته باشند.

پاسخ:

یزید، نعمان را مأمور رساندن اهل بیت علیهم‏السلام کرد و برای جلوگیری از رسوایی بیشتر خود، گفته بود که ملاحظه‏ ی آنان را بکند و به درخواستهای آنان پاسخ دهد و از اذیت و آزار آنها خودداری نماید و این نقل معروف و مشهور مورخین است. 19

این اشکالات و پاسخها و مواردی دیگر از اشکالات، بطور مفصل در کتاب مرحوم شهید قاضی طباطبائی رضی الله عنه مطرح و پاسخ داده شده است؛ که مجال آوردن تمامی آن موارد در این نوشتار نیست. 20

 منبع: بر ساحل عاشورا، تالیف هادی قطبی

گروه دین و اندیشه تبیان


پاورقی‌ها:

پاورقی‌ها:

1- قمقام زخام، ص 586

2- تحقیق درباره‏ی اول اربعین حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام

3- تذکرة الخواص، ص 150

4- قمقام زخام، ص 586

5- قصه‏ی کربلا، ص 527

6- مفاتیح الجنان

7- تحقیق درباره‏ی اول اربعین سیدالشهداء علیه‏السلام، ص 45

8- همان، ص 45

9- ارشاد شیخ مفید، ص 345؛ به نقل از منبع پیشین، ص 48 و 49

10- تحقیق درباره‏ی اول اربعین سیدالشهداء علیه‏السلام، ص 50

11- الخرائج و الجرائح، ص 209؛ به نقل از منبع پیشین، ص 54

12- تاریخ یعقوبی ج 2، ص 112؛ به نقل از منبع پیشین، ص 57

13- قرة العین، ص 127؛ به نقل از منبع پیشین، ص 38

14- تنقیح المقال ج 3، ص 262؛ به نقل از منبع پیشین، ص 35

15- تحقیق درباره‏ی اول اربعین سیدالشهداء علیه‏السلام، ص 153

16- همان، ص 181

17- همان، ص 221

18- همان، ص 275

19- همان، ص 277

20- همان از صفحات 150 الی 277


ویژگی عدد چهل درباره امام حسین(ع) از نگاه آیت‌الله جوادی‌آملی

فرهنگ > دین و اندیشه - آیت‌الله جوادی‌آملی در نوشتاری اهمیت زیارت اربعین، ویژگی عدد چهل درباره امام حسین (علیه السلام)، زیارت مأثور در اربعین و گریه بر امام حسین (علیه السلام) را تشریح کرده‌اند.

این نوشتار را به نقل از پایگاه اطلاع رسانی این مرجع تقلید در زیر می خوانید:

اهتمام به زیارت اربعین

امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمودند: «علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسین و زیارة الأربعین و التختّم فی الیمین و تعفیر الجبین و الجهر ببسم الله الرّحمن الرّحیم»[6]؛ «نشانه های مؤمن و شیعه، پنج چیز است: اقامهٴ نمازِ پنجاه و یک رکعت، زیارت اربعین حسینی، انگشتر در دست راست کردن، سجده بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم»[1]

مراد از نماز پنجاه و یک رکعت، همان هفده رکعت نماز واجب روزانه به اضافهٴ نمازهای نافله است که جبران کنندهٴ نقص و ضعف نمازهای واجب است؛ به ویژه اقامهٴ نماز شب در سحر که بسیار مفید است. نماز پنجاه و یک رکعت به شکل مذکور از مختصات شیعیان و ارمغان معراج رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. شاید سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن این باشد که دستورش از معراج آمده است و نیز انسان را به معراج می برد.

موارد دیگری نیز که در روایت یاد شده، همگی از مختصات شیعیان است؛ زیرا فقط شیعه است که سجدهٴ بر خاک دارد و نیز غیرشیعه است که یا بسم الله الرحمن الرحیم را نمی گویند یا آهسته تلفظ می کنند. همچنین شیعه است که انگشتر به دست راست کردن و نیز زیارت اربعین حسینی را مستحب می داند.

مراد از زیارت اربعین، زیارت چهل مؤمن نیست؛ زیرا این مسأله اختصاص به شیعه ندارد و نیز «الف و لام» در کلمهٴ «الاربعین»، نشان می دهد که مقصود امام عسکری (علیه السلام) اربعین معروف و معهود نزد مردم است.

اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانه های ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهٴ این روایت، همان گونه که نماز ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهٴ کربلا نیز ستون ولایت است.

به دیگر سخن، براساس فرمودهٴ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصارهٴ رسالت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و عترت است؛ «إنی تارک فیکم الثقلین... کتاب الله و... عترتی أهل بیتی»[7]. عصارهٴ کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصارهٴ عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیه السلام) در کنار هم ذکر شده است؛ امّا مهمّ آن است که دریابیم نماز و زیارت اربعین انسان را چگونه متدین می کنند.

دربارهٴ نماز، ذات اقدس الهی، معارف فراوانی را ذکر کرده است. مثلا ً فرموده: انسان، فطرتاً موحّد است، ولی طبیعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شیرین از خیر جلوگیری می کند، مگر انسان های نمازگزار که آنان می توانند این خوی سرکش طبیعت را تعدیل کنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به درآیند و مشمول رحمت های خاص الهی باشند؛ ﴿إنّ الإنسان خلق هلوعاً ٭ إذا مسّه الشرّ جزوعاً ٭ و إذا مسّه الخیر منوعاً ٭ إلّا المصلّین﴾[8]

زیارت اربعین نیز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن باز می دارد و گفته شد که هدف اساسی سالار شهیدان نیز تعلیم و تزکیهٴ مردم بوده است و در این راه، هم از طریق بیان و بنان اقدام کرد و هم از راه بذل خون جگر که جمع میان این راه ها از ویژگی های ممتاز آن حضرت (علیه السلام) است.

خلاصه آن که رسالت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلیم کتاب و حکمت از یک سو و تزکیهٴ نفوس مردم از سوی دیگر بود تا هم جاهلان را عالم نماید و هم گمراهان را هدایت کند و در نتیجه، جهل علمی و جهالت عملی را از جامعه جدا سازد. همین دو هدف در متن زیارت اربعین سالار شهیدان (علیه السلام) تعبیه شد؛ چنان که منشأ ددمنشی منکران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنیا و شیدایی زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منکران ولایت و دشمنان امامت نیز همان غَطْرَسهٴ دنیا و دلباختگی به آن بود، که در بخشی از زیارت اربعین به آن اشارت رفته است: «و تَغطْرَس و تَرَدّی فی هواه»

ویژگی عدد چهل دربارهٴ امام حسین (علیه السلام)

اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در سنّ چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی (علیه السلام) و ذات اقدس الهی چهل شب بود و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامی بدارید. این ها نشان می دهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.

در روایات اسلامی چنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان می گرید، ولی در شهادت امام حسین(علیه السلام) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.

توضیح آن که در سیارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ می دهد که با چشم عادی هرگز دیده نمی شود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها می نشینند. همان گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خونْ گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومی نیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمی شود.

اساساً امر ملکوتی را هرگز نمی توان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلا ً با دقیق ترین و پیشرفته ترین فنّ رصد سپهر نمی توان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنه ای را نمی شود با هیچ رصدخانه ای تصدیق یا تکذیب نمود. غرض آن که معنای اشک ریزی یا خون باری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار می گیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمی نشیند. کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْ بصران داشته باشد.

برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژهٴ خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند. آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خونْ گریه می کنند. از امام زمان (علیه السلام) نیز نقل شده است که به امام حسین (علیه السلام) عرض می کنند: اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون می گریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً»[9]

گفتنی است: گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همهٴ ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل می کنند. در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم (علیهم السلام) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام می شده است؛ ولی شهادت امام حسین (علیه السلام) این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.

زیارت مأثور در اربعین:

در روایات شیعه برای روز اربعین حسینی دستورهایی وجود دارد؛ مانند خواندن زیارت مخصوص آن روز در پیش از ظهر که پس از آن دو رکعت نماز نیز خوانده می شود و دعا در آن وقت مستجاب است.

در زیارت اربعین، هدف قیام امام حسین (علیه السلام) همان هدف رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانسته شده است. براساس قرآن و نهج البلاغه، هدف رسالت انبیای الهی، دو چیز است: یکی عالم کردن مردم و دیگری عاقل نمودن آن ها با تهذیب نفس.

کسانی که علم ندارند، دستور خدا را نمی دانند و توان تربیت خود یا دیگران را ندارند. برخی نیز عالمند، ولی در اثر نداشتن عقل به دانش خود عمل نمی کنند. از این رو، انبیا (علیهم السلام) برای تعلیم و نیز تزکیهٴ مردم مبعوث شده اند که به مردم خوبی ها را بشناسانند و راه خوب را به آنان بنمایانند تا مردم خوب بفهمند و به خوبی ها عمل کنند. چنین جامعه ای مهد پرورش اولیای الهی است.

در قرآن کریم از زبان حضرت ابراهیم (علیه السلام) نقل شده که به خداوند عرض کرد: پیامبری مبعوث فرما که مردم را عالِم و مهذّب کند؛ ﴿ربّنا و ابعث فیهم رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاتک و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم﴾[10]. خداوند دعای آن حضرت را اجابت کرد و در سورهٴ «جمعه» فرمود: ﴿هو الذی بعث فی الأُمّیین رسولا ً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة و إن کانوا من قبل لفی ضلال مبین﴾[11]

براساس این آیه، مردم حجاز، پیش از بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتار دو مُعْضِل علمی و عملی بودند: یکی نادانی و دیگری گمراهی. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با تعلیم کتاب و حکمت آن ها را از جهل رهانید و عالم کرد و نیز با تزکیهٴ نفس، آنان را از بیراهه به راه آورد و عادل کرد.

امیرمؤمنان (علیه السلام) در تشریح بعثت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «فهدیهم به من الضلالة و أنقذهم بمکانه من الجهالة»[12]؛ یعنی خداوند به دست پیامبرش مردم را عالِم و عادل کرد.

امام حسین (علیه السلام) نیز که به حساب ملکوت و اتصال نور وجودی، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است و صاحب ولایت؛ «حسین منّی و أنا من حسین»[13]، باید مردم را عالم و عادل کند؛ یعنی احکام و دستورها و معارف دین را به آنان بیآموزاند و آنان را اهل عمل کند.

همهٴ اهل بیت (علیهم السلام) این وظیفه را به عهده داشتند و با تدریس، ارشاد، سخنرانی و نوشتن نامه به وظیفهٴ خود عمل می کردند؛ ولی سیدالشهدا (علیه السلام) افزون بر کارهای یاد شده، به سبب یأس از تأثیر اساسی این ابزار در شرایطی قرار گرفت که خون جگر خود را نیز برای نیل به هدف اعطا کرد. تنها آن حضرت (علیه السلام) بود که هم مبارزهٴ فرهنگی و سیاسی و اجتهادی داشت، هم نبرد جهادی.

چنان که در زیارت اربعین آن حضرت می خوانیم: «فأعذر فی الدعا و منح النصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة»[14]؛ یعنی آن حضرت (علیه السلام) با اتمام حجت بر خلق، هر عذری را از امت رفع کرد و اندرز و نصیحت آنان را با مهربانی انجام داد و خون پاکش را در راه تو ای خدا نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت و گمراهی نجات دهد.

گریه بر امام حسین (علیه السلام)

براساس نقلی معروف از حضرت سکینه (علیه السلام) بالای بدن مطهّر امام حسین (علیه السلام)، ایشان به این اصل کلی سفارش کردند که هر حادثهٴ تلخی پیش آمد کرد، آن را بهانه کنید و برای من اشک بریزید: «أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی»[15]؛ «هرگاه داستان غریب یا شهیدی را شنیدید، برای مظلومیت من گریه کنید»؛ زیرا اگر امام حسین (علیه السلام) به خلافت می رسید، دیگر غریب یا شهیدی وجود نداشت.

بنابراین، اصل کلی این است که هر حادثهٴ تلخ و ناگواری را باید بهانه کرد و برای سالار شهیدان اشک ریخت؛ نه آن که افراد داغدیده برای تسکین عواطف و احساسات خود آن حضرت (علیه السلام) را بهانه کنند و برای التیام زخم خویش اشک بریزند و ندبه نمایند و بین این دو گونه عزا داری فرق وافر است؛ زیرا محصول یکی تعزیت برای حضرت امام حسین (علیه السلام) است و نتیجهٴ دیگری تسلیت برای خود؛ هر چند ممکن است بهانه قرار دادن واقعهٴ جانسوز کربلا هم بی اثر نباشد.

وجود مبارک سیدالشهداء (علیه السلام) فرمودند: «أنا قتیل العبرة»[16]؛ یعنی من که به هدف اِحیای حق و اِمحای باطل کشته شدم، باید عَبَرات داشته باشم؛ به طوری که چشمان علاقه مندان به سالار شهیدان پر از اشک شود و آن اشکْ فراوان از شبکهٴ چشم خارج گردد و به صورت انسان عبور کند تا عَبَرات بشود.

این سنّت حسنه، آثار فراوانی دارد، از جمله این که محبت اهل بیت (علیهم السلام) در قلب شیعیان حضور پیدا می کند؛ آنگاه دوست امامان معصوم (علیهم السلام) هرگز فکر و راه و روش آنان را رها نمی کند؛ زیرا رهبری جوارح به دست جانحه و دل است و زمامداری قلب را محبت به عهده می گیرد و دلِ دوستان حسین بن علی (علیه السلام) جوارح را به صَوْب صراط مستقیم رهنمود می شود.

منابع:

[1] شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی ، خلاصه صفحات 227-234

[2] اعیان الشیعه، ج1، ص616

[3] ـ مقتل لهوف، حوادث پس از شهادت.

[4] ـ سورهٴ نحل، آیهٴ 96.

[5] ـ سورهٴ قصص، آیهٴ 88.

[6] ـ تهذیب، ج 6، ص 52.

[7] ـ بحارالأنوار، ج 89، ص 13.

[8] ـ سورهٴ معارج، آیات 19 ـ 22.

[9] ـ بحارالأنوار، ج 98، ص 238.

[10] ـ سورهٴ بقره، آیهٴ 129.

[11] ـ سورهٴ جمعه، آیهٴ 2.

[12] ـ نهج البلاغه، خ 1.

[13] ـ بحارالأنوار، ج 43، ص 261.

[14] ـ التهذیب ، ج6، ص 113؛ بحار الانوار ج 98، ص 331، باب25

[15] ـ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26.

[16] ـ بحارالأنوار، ج 44، ص 280.

اعمال روز اربعین + متن کامل زیارت اربعین

در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته است.

در روایتی که «شیخ طوسی» از امام حسن عسکری(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است: به جای آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) در این روز و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانی را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.

متن زیارت مخصوصی که برای اربعین از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، به شرح زیر است:

اَلسَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ

سلام بر ولی خدا و دوست او

اَلسَّلامُ عَلی خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ

سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او

اَلسَّلامُ عَلی صَفِیِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ

سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده‌اش

اَلسَّلامُ عَلیَ الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ

سلام بر حسین مظلوم و شهید

اَلسَّلامُ علی اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ

سلام بر آن بزرگواری که به گرفتاری‌ها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید

اَللّهُمَّ اِنّی اَشْهَدُ اَنَّهُ وَلِیُّکَ وَابْنُ وَلِیِّکَ

خدایا من به راستی گواهی دهم که آن حضرت ولیّ (و نماینده) تو و فرزند ولیّ تو بود

وَ صَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ الْفاَّئِزُ بِکَرامَتِکَ

و برگزیده‌ات و فرزند برگزیده‌ات بود که کامیاب شد به بزرگداشت تو

اَکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعادَةِ وَاَجْتَبَیْتَهُ بِطیبِ الْوِلادَةِ

گرامیش کردی به وسیله شهادت و مخصوصش داشتی به سعادت و برگزیدی او را به پاکزادی

وَ جَعَلْتَهُ سَیِّداً مِنَ السّادَةِ وَ قآئِداً مِنَ الْقادَةِ وَ ذآئِداً مِنْ الْذادَةِ

و قرارش دادی یکی از آقایان (بزرگ) و از رهروان پیشرو و یکی از کسانی که از حق دفاع کردند

وَاَعْطَیْتَهُ مَواریثَ الاَْنْبِیاَّءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلی خَلْقِکَ مِنَ الاَْوْصِیاَّءِ

و میراث‌های پیمبران را به او دادی و از اوصیائی که حجت تو بر خلقت هستند قرارش دادی

فَاَعْذَرَ فیِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ

او نیز در دعوت مردم جای عذر و بهانه‌ای (برای کسی) نگذارد و بی‌دریغ خیرخواهی کرد و جان خود را در راه تو داد

لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ

تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانی و سرگردانی (در وادی) گمراهی

وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا وَ باعَ حَظَّهُ بِالاَْرْذَلِ الاَْدْنی

و چنان شد که همدست شدند بر علیه آن حضرت کسانی که دنیا فریبشان داد.

وَ شَری آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاَْوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدّی فی هَواهُ

و فروختند بهره (کامل و سعادت خود را) به بهای پست ناچیزی و بداد آخرتش را در مقابل بهائی اندک،

و بی مقدار و بزرگی کردند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند،

وَاَسْخَطَکَ وَاَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ اَطاعَ

و تو و پیامبرت را به خشم آوردند و پیروی کردند

مِنْ عِبادِکَ اَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ وَ حَمَلَةَ الاَْوْزارِ

از میان بندگانت آنانی را که اهل دو دستگی و نفاق بودند و کسانی را که بارهای سنگین گناه به دوش می‌کشیدند.

الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ فَجاهَدَهُمْ فیکَ صابِراً مُحْتَسِباً

و بدین جهت مستوجب دوزخ گشته بودند آن حضرت (که چنان دید) با شکیبائی و پاداش جوئی با آنها جهاد کرد

حَتّی سُفِکَ فی طاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبیحَ حَریمُهُ

تا خونش در راه پیروی تو ریخت و حریم مقدسش شکسته شد.

اَللّهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْناً وَبیلاً وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً اَلیم

خدایا آنان را لعنت کن به لعنتی وبال دار و عذابشان کن به عذابی دردناک

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ سَیِّدِ الاَْوْصِیاَّءِ

سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند آقای اوصیاء

اَشْهَدُ اَنَّکَ اَمینُ اللهِ وَابْنُ اَمینِهِ عِشْتَ سَعیداً

گواهی دهم که به راستی تو امانتدار خدا و فرزند امانت‌دار اویی سعادتمند زیستی

وَ مَضَیْتَ حَمیداً وَ مُتَّ فَقیداً مَظْلُوماً شَهیداً وَ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ مُنْجِزٌ ما وَعَدَکَ

و ستوده از دنیا رفتی و گمگشته و ستمدیده و شهید درگذشتی و نیز گواهی دهم که خدا به راستی وفا کند بدان وعده‌ای که به تو داده،

وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِاللهِ

و به هلاکت رساند هر که را که دست از یاریت برداشت و عذاب کند کسی که تو را کشت و گواهی دهم که تو به خوبی وفا کردی به عهد خدا،

وَ جاهَدْتَ فی سَبیلِهِ حَتّی اَتیکَ الْیَقینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ،

و جهاد کردی در راه او تا مرگت فرا رسید خدا لعنت کند کسی که تو را کشت

وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ

و خدا لعنت کند کسی که به تو ستم کرد و خدا لعنت کند مردمی که شنیدند جریان کشتن و ستم تو را و بدان راضی بودند،

اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُکَ اَنّی وَلِیُّ لِمَنْ والاهُ وَ عَدُوُّ لِمَنْ عاداهُ بِاَبی اَنْتَ وَ اُمّی یَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

خدایا من تو را گواه می‌گیرم که من دوست دارم هر که او را دوست دارد و دشمنم با هر که او را دشمن دارد پدرم و مادرم به فدایت ای فرزند رسول خدا.

اَشْهَدُ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فیِ الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ،

گواهی دهم که تو به راستی نوری بودی در پشت پدرانی بلند مرتبه و رحم‌هایی پاکیزه

لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِاَنْجاسِها وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمّاتُ مِنْ ثِیابِها،

که آلوده‌ات نکرد اوضاع زمان جاهلیت به آلودگی‌هایش و در برت نکرد از لباس‌های چرکینش

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ مِنْ دَعاَّئِمِ الدّینِ وَ اَرْکانِ الْمُسْلِمینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنینَ،

و گواهی دهم که به راستی تو از پایه‌های دین و ستون‌های محکم مسلمانان و پناهگاه مردمان با ایمان هستی

وَ اَشْهَدُ اَنَّکَ الاِْمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ،

و گواهی دهم که تو به راستی پیشوای نیکوکار با تقوا و پسندیده و پاکیزه و راهنمای راه یافته‌ای

وَ اَشْهَدُ اَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوی وَ اَعْلامُ الْهُدی

و گواهی دهم که همانا امامان از فرزندانت روح و حقیقت تقوا و نشانه‌های هدایت

وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی وَالْحُجَّةُ علی اَهْلِ الدُّنْیا وَ اَشْهَدُ اَنّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ

و رشته‌های محکم (حق و فضیلت) و حجت‌هایی بر مردم دنیا هستند و گواهی دهم که من به شما ایمان دارم

وَ بِاِیابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرایِعِ دینی وَ خَواتیمِ عَمَلی وَ قَلْبی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ،

و به بازگشتتان یقین دارم با قوانین دینم و عواقب کردارم و دلم تسلیم دل شما است

وَ اَمْری لاَِمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتّی یَاْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ،

و کارم پیرو کار شما است و یاریم برایتان آماده است تا آن که خدا در ظهورتان اجازه دهد

فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لامَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ علی اَرْواحِکُمْ،

پس با شمایم نه با دشمنان شما، درودهای خدا بر شما و بر روان‌های شما

وَ اَجْسادِکُمْ وَ شاهِدِکُمْ وَ غاَّئِبِکُمْ وَ ظاهِرِکُمْ وَ باطِنِکُمْ.

و پیکرهایتان و حاضرتان و غائبتان و آشکارتان و نهانتان.

آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ.

التماس دعا


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.